درساندرسان، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 8 روز سن داره

درسان از رویا تا واقعیت

آّب بازی درسان و ویانا

ویانا استخر بادی خریده بود و دیروز خاله مهناز وقتی ویانا داشت آب بازی می کرد شما رو هم صدا کرد تا دو تایی حال کنیین خیلی با هم بازی کردین آخرشم با گریه اومدین بیرون مرسی خاله جونم..........             ...
23 خرداد 1392

بازگشت مامان جون و خاله مرجان از سفر حج و سوغاتی های درسان خانم

مامان جون به همراه خاله مرجان و عمو مجید 4 خرداد ماه رفتن سفر حج ... ما چند روزی خونه بابا جون  اینا بودم که هم بابا جون تنها نباشه هم مواظب مهربان و عرفان باشیم روز 16 خرداد ماه از سفر برگشتن و برای ما کلی سوغاتی آوردن حجشون مقبول و دستشون درد نکنه اینم از عکس سوغاتی های شما که کلی با هاشون حال کردی و تمام روز یکی رو می پوشیدی در می آوردی بد دوباره اون یکی رو می پوشیدی با کلاه چتری آفتابیت که خیلی حال کرده بودی مخصوصا که صورتی هم بود (شما عاشق رنگ صورتی هستی حتی موقع پاستیل خوردن رنگ صورتی رو انتخاب می کنی )  ساعت باب اسفنجیتم تا چند روز از دستت در نمی آوردی در ضمن روزایی که مامان جونت نبود خیلی دلتنگش شده بودی ولی اینو نشون نمی ...
23 خرداد 1392

دخترم و دوست خوبش ویانا

داستان از این قراره که مامان ویانا خیاطی بلده تا حالا دو تا لباس برات دوخته که مثل همونو برای ویانا دوخته وقتی می پوشین می ریم بیرون همه فکر می کنن دو قلویین دست خاله مهناز درد نکنه خسته نباشی خاله جونم (ویانا و خانوادش تازگیا همسایه ما شدن )           اینم لباس دوم و بعدم رفتیم پارک مبارکه بازم دست خاله درد نکنه             ...
22 خرداد 1392

درسان از آب بازی خوشش می آید!!!!!!

دخترم ، شما زیاد آب بازی دوست نداشتی و زیاد پاتو تو آب نمی کردی ولی چند هفته پیش با عمو رحمان و خاله مریم که رفته بودیم پیک نیک شما اولش با احتیاط وارد آب شدی ولی آخرش بعد از عوض کردن 2 بار لباسات با گریه از آب اومدی بیرون بابا گفته هر چند هفته یه بار می بریمت که حسابی تابستونی حال کنی                   ...
22 خرداد 1392
1